داستان «گمشده» ماجرای نامهای است که همسر یک رزمنده برای او نوشته و یک خبر مهم به او داده ولی بخشی از این نامه میسوزد!
نمایش «گمشده» کاری از هنرمندان رادیو نمایش است که به نامه سوخته یکی از رزمندگان جنگ می پردازد که از طرف همسرش رسیده است. نیمی از این نامه بر اثر یک بمباران سوخته است و صاحب نامه نیز به عملیاتی رفته که هنوز از آن بازنگشته است. همسر این رزمنده که قاسم مولایی نام دارد در آن از دوقلوهای تازه به دنیا آمده و نامگذاری آنها سخن گفته است و از پدر آن دو خواسته که زودتر بازگردد.
بخشی از دیالوگ های این نمایش را در زیر می خوانید:
– به به علی آقای نامه رسون، خوش اومدی، راه گم کردی.
*ماشینمونو زدن، ۱۰ کیلومتر دارم پیاده راه میام، تمام پام شده تاول.
– خودت سالمی؟
*پیاده شده بودم نماز بخونم. لاکردارا ماشینمونو زدن. همه نامه های بچه ها سوخته.
– ای بابا فدای سرت. کسی که چیزیش نشد؟
*نه ولی یکی از نامه ها نصفه و نیمه مونده. وقتی خوندم دیدم برای قاسم مولاییه.
– قاسم مولایی؟
*آره تو قرارگاهه؟
– نه، راستش دیشب رفتن شناسایی هنوز برنگشتن.
*یعنی چه برنگشتن.
– نمی دونم گمونم گم شدن.
*چرا؟
….